تاتو بودی خیمه ها آرام بود/دشمنم درکربلا ناکام بود
تا تو بودی من پناهی داشتم/باوجود تو سپاهی داشتم
تاتو بودی خیمه ها پاینده بود/اصغرشش ماهه ی من زنده بود
تاتو بودی خیمه ها غارت نشد/بعد توکس حافظ یارت نشد
تا توبودی چهره ها نیلی نبود/دست ها آماده ی سیلی نبود
تاتو بودی دست زینب باز بود/بودنت بهر حرم اعجاز بود
تا که مشکت پاره وبی آب شد/دشمنت بر کینه ات شاداب شد.
امام سجّاد علیه السلام :عبّاس را نزد خداوند منزلتىاستکه در روز قیامت همهشهیدان بر آن رشکمىبرند.
چه طولانی شد این عطش و چه طاقت سوز شد این تشنگی
باز باران با ترانه /می خورد بر بام خانه /یادم آید کربلا را /دشت پر شور و نوا را /گردش یک روز غمگین /گرم و خونین /لرزش طفلان نالان /زیر تیغ و نیزه ها را
باز باران با صدای گریه های کودکانه /از فراز گونه های زرد و عطشان /با گهرهای فراوان /می چکد از چشم طفلان پریشان /پشت نخلستان نشسته /رود پر پیچ و خمی در حسرت لبهای ساقی /چشم در چشمان هم آرام و سنگین /می چکد آهسته از چشمان سقا /بر لب این رود پیچان /باز باران
باز باران با ترانه /آید از چشمان مردی خسته جان /هیهات بر لب /از عطش در تاب و در تب /نرم نرمک می چکد این قطره ها روی لب /شش ماهه طفلی/رو به پایان/مرد محزون /دست پر خون می فشاند /از گلوی نازک شش ماهه /بر لب های خشک آسمان با چشم گریان /باز باران
باز هم اینجا عطش /آتش شراره جسمها /افتاده بی سر پاره پاره /می چکد از گوشها باران خون و کودکان بی گوشواره /شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
وندرین تفتیده دشت و سینه ها برپاست طوفان /دستها آماده شلاق و سیلی /چهره ها از بارش شلاقها گردیده نیلی /دراین صحرای سوزان /می دود طفلی سه ساله /پر زناله /پای خسته/دلشکسته /روبرو بر نیزه ها خورشید تابان /می چکد از نوک سرخ نیزه ها /بر خاک سوزان /باز باران باز باران
قطره قطره می چکد از چوب محمل /خاکهای چادر زینب به آرامی شود گل /می رود این کاروان منزل به منزل/می شود از هر طرف این کاروان هم سنگ باران/آری آری/
باز سنگ و باز باران /آری آری /تا نگیرد شعله ها در دل زبانه /تا نگیرد دامن طفلان محزون را نشانه /تا نبیند کودکی لب تشنه اینجا اشک ساقی /بر فراز خیمه برگونه ها /بر مشک ساقی /کاش می بارید باران.
علی اصغر کوهکن
خداوند قائم ما را از پس پرده غیبت بیرون مىآورد و آنگاه او از ستمگران انتقام مىگیرد.
امام حسین(ع)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ