بوي کوچهء مدينه ميرسد از دشت علقمه

گوييا که امده به ديدنم مادرم فاطمه

گشتي چه تماشايي در دامن زهرايي

خون شد جگرم ساقي حرم

به ياده خواهر

چه تاسوعايي شد امسال چه شب تا سوعايي شد, امسال با زينب کبري هم نوا بودم و عزاداري ميکردم ....خدا يا ميدونم خواهرما روزه جمعه بردي پيشه خودت مراسم هفتمين روزه در گذشتش را کاري کردي جمعه بشه و مصادف با شب تاسوعاي عباسم و مراسم چهلمين روز در گذشتش را هم مصادف کردي با روز جمعه ميدونم ,ميدونم اينا بي ارتباط با هم نيست و هر کسي جمعه ببري پيشه خودت امرزيديش اما دلتنگشم تنهاش نذار, عباس جانم تو هم تنهاش نذار.....
اگه قابل دونستيد برا شادي رو ح خواهرم يه فاتحه بخونيد
چون هيچ چيزيي مثل دعا در حق مومن ديگه نيست
سپاسگذارم